با گذشت چهار روز از تصمیم جنجالی دونالد ترامپ مبنی بر افزایش تعرفه روی فولاد و آلومینیوم وارداتی به این کشور، جنگی که تا اینجا با عنوان کلامی در حال ادامه است وارد فاز جدیدی شده؛ بهطوریکه رئیسجمهور آمریکا پا را از جنگهای کلامی فراتر گذاشته و به نوعی وارد فاز روانی و تهدید شده است
سارا جنگروی
با گذشت چهار روز از تصمیم جنجالی
دونالد ترامپ مبنی بر افزایش تعرفه روی فولاد و آلومینیوم وارداتی به این
کشور، جنگی که تا اینجا با عنوان کلامی در حال ادامه است وارد فاز جدیدی
شده؛ بهطوریکه رئیسجمهور آمریکا پا را از جنگهای کلامی فراتر گذاشته و
به نوعی وارد فاز روانی و تهدید شده است.وی در آخرین تهدیدات خود در مقابله
با تصمیمات اروپاییها گفته است: اگر اتحادیه اروپا بخواهد روی کالاهای
آمریکایی عوارض بیشتری ببندد، ما هم برای خودروهایی وارداتی از اروپا
مالیات وضع میکنیم!
افزایش تعرفه و عوارض روی
«فولاد و آلومینیوم وارداتی» یکی از شعارهای انتخاباتی دونالد ترامپ
ریاستجمهوری آمریکا بود، شعاری که در کنار دیگر شعارهای تبلیغاتی مانند
«ساخت دیوار بین مکزیک
و آمریکا» هرچند نامتجانس اما برخاسته از یک دیدگاه بود، دیدگاهی که با
منتشر شدن توئیتهای این مقام آمریکایی، به گفته شخص وی عنوان میکرد که
آمریکا قربانی یک «تجارت نابرابر» بوده است؛ واژهای که ترامپ در یک توییت،
مستقیما به آن اشاره داشته است. با این حال این شعار در دوره تبلیغات کاندیداهای ریاست جمهوری
کمتر رسانهای به آن توجه نشان داد، با گذشت بیش از چهار روز از تصمیم
جنجالی دونالد ترامپ، رسانهها وارد فاز سناریوهای پیش رو با فرض وقوع این
تصمیم پرداختهاند.
ترامپ در حالی از تصمیم آمریکا برای افزایش عوارض کالاهای فولاد و آلومینیوم پرده برداری کرده است که تحلیلگران مخاطب این تصمیم را با درجه بندی به ترتیب متوجه کانادا، برزیل، کره، روسیه و برزیل
میدانند، کشورهایی که از نظر میزان صادرات فولاد سهم بسزایی دارند و به
نوعی شریک تجاری خوبی برای آمریکا محسوب میشوند، با این حال این تصمیم
نظام اقتصادی جهانی را درگیر خواهد کرد؛ چراکه پیوستگی و ارتباط اقتصادی
میان کشورهای مختلف را نمیتوان در این میان نادیده گرفت و با عطف به این
موضوع بررسیها در مرحله بعدی مخاطبان دیگر دونالد ترامپ را در بر خواهد
گرفت که از آن جمله و به ترتیب میتوان به چین و کشورهای اروپایی اشاره کرد.
ترامپ با این تصمیم به نوعی وارد جنگ تجاری خصوصا با کشور چین خواهد شد؛ هرچند به گفته کیوان جعفری طهرانی تحلیلگر ارشد بازارهای جهانی سنگ آهن و فولاد «دو درصد سهم فولاد وارداتی به آمریکا از طریق واردات
مستقیم انجام میشود که زیر ۲ میلیون تن است.» ولی به میزان ۱۰ میلیون تن
از فولادی که از کشورهای آسیایی، اعم از ژاپن، کره جنوبی، ویتنام، فیلیپین و
مالزی
به آمریکا صادر میشود، مواد اولیه شان که ورق گرم است از چین تامین
میشود و آن کشورها با انجام یک فرآیند و پردازش، آن محصول را بهعنوان
محصول نهایی به آمریکا صادر میکنند، بنابراین میتوان مخاطب اصلی تصمیم
ترامپ را با شناسایی این روندها چین تعریف کرد.
این تحلیلگر بازارهای جهانی در ادامه و در
پاسخ به سوال «دنیای اقتصاد» مبنی بر اینکه وضع تعرفه ۲۵ درصدی روی فولاد و
۱۰ درصدی روی آلومینیوم با چه هدفی صورت گرفته، میگوید: از زمان کاندیدا
شدن دونالد ترامپ برای ریاست جمهوری یکی از مواردی که از سوی این مقام
اعلام شده بود، وضع عوارض روی فولاد و آلومینیوم بود؛ بهطوریکه بعد از
رسیدن به ریاست جمهوری اعلام کرد که میخواهد به میزان ۱۰۰ میلیارد دلار
در زمینه توسعه صنایع فولاد آمریکا سرمایهگذاری کند؛ موضوعی که در آن
برهه از یکسو بلوف به نظر میرسید؛ ولی با گذشت زمان تحقق پیدا کرد.
طهرانی در بررسی اقدامات آمریکا در زمینه فولاد بر این باور است که اقدامات وی در جهت حمایت از تولید
محصولات ساخت آمریکاست و به نوعی وی در حال جهتدهی متفاوتی در سیاستهای
اقتصادی این کشور است، هر چند تصمیمات و عملکردهای وی با نابخردی همراه
است. وی این اقدامات را به نوعی با وضعیت ژاپن در سال ۲۰۰۰ مشابه میداند و
میگوید: در آن برهه روی یکسری تولیدات خارجی که وارد این کشور میشد
عوارض وضع شد، بهطوریکه «کالای ملینیوم» یکی از آن محصولات بود، این روند
در آن برهه باعث شد یکسری تولیدات خارجی که وارد ژاپن
میشد از طریق وضع عوارض مورد اعمال فشار قرار گرفت که از سوی دیگر باعث
شد تولیدکنندگان خارجی مجبور شوند کارخانههای خودشان را به داخل این کشور
وارد کنند.
جعفری طهرانی در پاسخ به این سوال که این
تصمیم اقتصادی دقیقا روی روابط تجاری با کدام کشورها تاثیر میگذارد
میگوید: بهتر بود که این عوارض را شامل حال تمامی کشورها نمیکرد؛ چراکه
آمریکا در آمریکای شمالی و جنوبی از جمله کشورهای کانادا، مکزیک و برزیل
شریکهای تجاری خوبی دارد، طبیعتا همه کشورهای صادرکننده فولاد به آمریکا
از این قانون
متاثر خواهند بود، این سیاستها طبیعتا بلوک شرق را که شامل روسیه و چین
است، هدف قرار داده است. وی در ادامه با طرح سوالی میگوید: چرا شی جین
پینگ، رئیسجمهور چین در قانون اساسی دخل و تصرف کرده و تصمیم بر مادام العمر کردن ریاست جمهوری دارد؟ من این موضوع را نشانههای واضحی از جنگ سرد بین آمریکا و چین میدانم، در این باره هرچند روسیه هم در مواضع سیاسی و اقتصادی با آمریکا همسو نیست، ولی این مناقشه و اختلاف بیشتر در رابطه با چین است.
بیوگرافی شی جین پینگ نشان میدهد که وی یک
شخص «شبه تکنوکرات» است، در عین حال که صد درصد سوسیالیست نیست ولی اعتقاد
به قوانین سوسیالیستی و رادیکال تند همزمان دارد، در برخی موضوعات میانهرو
است؛ اما نقطه مثبت شخصیت وی انعطاف است، چنانچه وی فردی است که بسته به
موقعیت انعطاف نشان میدهد.جعفری طهرانی میگوید: ولی در رابطه با آمریکا
چون ترامپ بهصورت شدید و رادیکال برخورد کرده، موضعگیری که چین داشته است
هم شدید و قوی است، بهطوریکه حتی در این رابطه پینگ تهدید کرده که وارد
جنگ سرد خواهد شد و ترامپ هم اعلام آمادگی کرده و گفته صد در صد در این جنگ
برنده خواهد بود، بیشترین هدف این منازعات را چین میدانم.
وی در پاسخ به این سوال که «آیا این سیاست را باید در راستای سیاستهای چین و برخی کشورها که ارزش پول
خود را بهصورت ظاهری پایین نگه میدارند و با این اقدام صادرات خود را
افزایش میدهند ارزیابی کرد؟» میگوید: اصلا چنین چیزی نبوده و نیست و به
نوعی باید گفت این سیاست توسط آمریکا به چین تحمیل شده است. در این باره
شاهدیم که در دور اول ریاست جمهوری شی جین پینگ در هفته اول ماه مارس نشست
بیستم حزب کمونیست
چین برگزار خواهد شد که عملا و بهطور رسمی مصادف با مراسم تحلیف دور دوم
ریاست جمهوری شی جین پینگ خواهد بود، در این باره اقدامات درخصوص تغییر
قانون اساسی و تبدیل ریاست جمهوری چین به امپراتوری مادامالعمر زمان
طولانی را طلب میکند.