علی میرزاخانی، سردبیر روزنامه دنیای اقتصاد در کانال تلگرامی اش نوشت؛
رأى دادن در انتخابات مهم است چون سیاست بر کیفیت زندگى
شهروندان تأثیرى انکارناپذیر دارد؛ چه بخواهند و چه نخواهند. این تأثیر که
مىتواند هم مخرب باشد و هم سازنده، هیچ ربطی به این موضوع ندارد که
شهروندان، سیاست را دوست داشته باشند یا از آن بیزار باشند. تنها تفاوت
داستان این است که بىاعتنایى شهروندان به نقشآفرینى در تحولات سیاسى، به
ویژه در انتخابات به عنوان کمریسکترین کنش سیاسى، باعث مىشود تأثیر مخرب
سیاست بر زندگى شهروندان حداکثر شود. سواد سیاسى یعنى اینکه اولا از نحوه
اثرگذارى سیاست بر کیفیت زندگى آگاه باشیم ثانیا تأثیرات منفى آن را حداقل
کنیم.
رییس دولت مىتواند با سیاستهاى اقتصادى مورد علاقه خود یا تیم
اقتصادىاش، قدرت خرید پول ملى را حفظ کند یا مثلا ارزش آن را نصف کند.
براى این کار نیازى نیست که مأموران دولت با مراجعه به محل سکونت تک تک
شهروندان نیمى از پول شهروندان را مطالبه کنند! این کار در اتاقهاى دربسته
سیاستگذارى اقتصادى انجام مىشود و نتیجه آن در نرخ تورم تکرقمى، یا ٤٠
درصدى یا حتى تورم سهرقمى منعکس مىشود. مفهوم تورم ٤٠ درصدى آن است که
اگر شما در انتهاى یک سال مشخص به سوپرمارکت بروید براى خرید یک سبد کالا
که ١٢ ماه قبل برای آن ١٠٠ هزار تومان پرداخت کرده بودید باید ١٤٠ هزار
تومان پرداخت کنید! این همان اتفاقى است که در یک سال پایانى دولت قبل شاهد
آن بودیم. البته وضعیت مىتواند بسیار فاجعهآمیزتر هم باشد. مثلا در
ونزوئلا در همین چهار سال، تورم را به ٨٠٠ درصد رساندهاند! یعنى متوسط
فیمتها ٩ برابر شده است؛ معنى دقیقتر چنین تورمى در صورت وقوع، یعنى اینکه
قیمت همان سبد کالا به ٩٠٠ هزار تومان میرسد. اما سیاستگذارى صحیح
مىتواند باعث شود که قیمت همین سبد کالا از ١٠٩ هزار تومان فراتر نرود؛
اتفاقى که اقتصاد ایران در سال گذشته پس از ربع قرن شاهد آن بود.
نرخ ارز و اندازه سفره شهروندان هم وابسته به سیاستگذارى اقتصادى است.
وقتى نرخ ارز در عرض دو سال، سهونیم برابر مىشود یعنى اینکه براى خرید یک
سبد کالاى خارجى ضرورى مثل دارو یا حتى غیرضروری مثل گوشى موبایل، اگر
قبلا باید یک میلیون تومان پرداخت مىشد الان باید سه و نیم میلیون پرداخت
شود. البته وضعیت مىتواند همانند مثال قبل باز هم فاجعهآمیزتر هم باشد؛
مثلا سیاستگذاران اقتصادى ونزوئلا باعث شدهاند که نرخ هر دلار در چهار سال
اخیر از ١٥ بولیوار ( واحد پول ونزوئلا) به ٤٥٠٠ بولیوار برسد؛ حدود ٣٠٠
برابر! اندازه سفره خانوارها نیز به همین صورت تحت تأثیر سیاستهاى اقتصادى
است که دولتمردان در اتاقهاى دربسته اتخاذ مىکنند.
شهروندان نمىتوانند در این اتاقهاى دربسته حضور یابند و از اتخاذ
تصمیمات مخرب جلوگیرى کنند اما مىتوانند با رأى خود به سیاستمداران
خوشسابقه، کسانى را به این اتاقها بفرستند که توانایى آنها در ایجاد ثبات
اقتصادى محرز شده است و از ورود تیمهایى که عملکرد منفى داشتهاند به این
اتاقها جلوگیرى کنند. چرا که تورم به قول فون هایک، اقتصاددان و فیلسوف
شهیر قرن بیستم، مادر بردگى است و فقر و تباهى اخلاق جز در سایه تورم شکل
نمىگیرد.
انتخابات را اکثریت مردم متأسفانه همیشه جدى نمى گیرند. این بىاعتنایى
باعث مىشود که گروه هاى ذینفع منسجم که معمولا در اقلیت هستند اکثریت مردم
را هر از گاهى شگفتزده کنند. روش کار بسیار ساده و تکرارى است؛ فعالیت
دائمی برای مُد کردن بیزارى از سیاست در بین شهرنشینان و سازماندهى سریع
حاشیهنشینان در بزنگاهها. نکته جالب اینکه شهرنشینان بسیار بیشتر از
حاشیهنشینان و ساکنان مناطق روستایى تحت تأثیر سیاست و آثار گفته شده آن
هستند ولى طبق آمار منتشره فقط ٤٠ درصد ساکنان کلانشهرها و ٦٠ درصد ساکنین
شهرهاى متوسط در انتخابات شرکت مىکنند، در حالیکه حدود ٩٠ درصد ساکنان
مناطق روستایى در انتخابات شرکت مىکنند. طبق آمار موجود، واجدان شرایط رأى
در مناطق روستایى ١٨ میلیون نفر هستند که ضریب ٩٠ درصد یعنى بیش از ١٦
میلیون رأى مربوط به این مناطق است. نکته جالب اینکه اگر شهرنشینان طبق
ضرائب فوق شرکت کنند شاید حداکثر یک میلیون نفر بیشتر باشند!
عدم شرکت در انتخابات، مصداق اصلى فقدان سواد سیاسى است؛ چرا که به معنى
حذف خود از نقشآفرینى سیاسى به نفع گروههاى با منافع متضاد است. هر
رییسجمهورى توسط شرکتکنندگان در انتخابات به قدرت برسد فقط رییسجمهور
آنان نیست بلکه رییسجمهور همه است و کسى نمىتواند بگوید او رییسجمهور من
نیست! اوست که مردان اتاق سیاستگذارى اقتصادى را انتخاب مىکند و چهره و
کلام او به شاخصی براى معرفى کشور تبدیل مىشود. آیا بىاعتنایى در انتخاب
این شخص که بسیارى از شؤونات زندگى شهروندان به کلام و رفتار و سیاستهاى
وى بستگى دارد قابل افتخار است یا مایه شرمسارى؟