امریکا کره شمالی را تحت بدترین تحریمها و حتی عملا محاصره نظامی قرار
داد ولی تنها نتیجهای که از این اعمال به دست آمد افزایش برد موشکهای کره
شمالی تا چند برابر بود.
به گزارش فارس، محسن بهاروند پژوهشگر ارشد مسائلحقوق
بینالملل طی یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: قبل از انعقاد توافق
هستهای بین گروه ١+٥ و جمهوری اسلامی ایران، آقای دکتر ظریف، وزیر امور
خارجه ایران همواره عبارتی را تکرار میکردند که باز باید آن را یادآوری
کرد. ایشان همواره از بحران یا چالش هستهای به عنوان «بحران غیرضروری» یاد
میکردند. در این عبارت دو حقیقت نهفته بود، اول اینکه همه تحریمها،
سندسازی و جار و جنجال بر سر مساله هستهای ایران غیر ضروری، توخالی و
بیهوده بود. چون کافی بود بهجای رفتاری که کشور ما را در وضعیت مقابله با
آنها قرار میداد به این حقیقت توجه میکردند که ایران بهدنبال سلاح
هستهای نیست. راههای اثبات این حقیقت نیز گفتوگوی با احترام و اعتماد به
آژانس بینالمللی هستهای از طریق مکانیسمهای مختلف راستیآزمایی بود. پس
اگر واقعا هدف حفظ ماهیت صلح آمیز برنامه هستهای ایران بود ضرورتی به
ایجاد بحران و تحریم نبود. این برنامه از ابتدا هم ماهیت صلحآمیز داشت.
دومین حقیقت این بود که دکتر ظریف در واقع میگفت ما از بحران نمیهراسیم.
در واقع هر روابطی میتواند بحرانی شود ولی بحران هستهای غیر ضروری است و
ما خواهان بحران غیرضروری نیستیم ولی اگر ضرورتی برای بحران وجود داشته
باشد ایران حتما در مقابل آن ایستادگی خواهد کرد. معنی این عبارت برای
کسانی که در ایران با سیاست خارجی ارتباطی دارند روشن است. نه تنها
ایرانیان بلکه اکثر ملتهای جهان به منطق و گفتوگو پاسخ مثبتتر و
سازندهتری میدهند تا زبان تهدید و اجبار. اکنون که امریکا و دولت ترامپ
تهدید به خروج یا در واقع تخریب برجام میکنند باید متوجه این موضوع باشند
که با بهانهجویی غیرمنطقی در مورد مراکز نظامی ایران در واقع یک بحران یا
چالش غیرضروری را به یک چالش ضروری از دید ایران تبدیل خواهند کرد و ایران
کشوری نیست که در صورت ضرورت از بحران فراری باشد. شاید دولت امریکا چنین
فکر میکند که در مساله هستهای، تحریمها ایران را به پای میز مذاکره
آورد. لذا در مورد سایر مسائل مثل سلاحهای دفاعی متعارف هم همین منطق
میتواند کارساز باشد و لزومی ندارد که در این بخش تحریم موثر نباشد. لازم
است که برای روشن شدن اذهان سیاستمداران امریکایی و برای ثبت در تاریخ، این
مساله را به صراحت بیان کنم که امریکا ایران را پای میز مذاکره نیاورد
بلکه برعکس این ایران بود که امریکا را پای میز مذاکره آورد. ایران هیچگاه
میز مذاکره را ترک نکرده بود که به آن برگردانده شود. در دوره جورج بوش و
بخشی از دوره دولت اوباما امریکا اصلا در مذاکرات هستهای شرکت نمیکرد و
ایران تنها با کشورهای اروپایی و چین و روسیه مذاکره میکرد. توافقاتی
مانند توافق سعدآباد، پاریس و توافق ایران با ترکیه و برزیل هم صورت گرفت
ولی عدم مشارکت امریکا و مخالفت آنها این توافقات و حل مساله هستهای را
ناکام گذاشت. امریکا زمانی حاضر شد پای میز مذاکره بیاید و قبل از آن به
ایران پیام آشتی جویانه خصوصی و محرمانه ارسال کند که حضور میلیونی مردم
ایران در انتخابات ریاستجمهوری سرمایه و پشتوانه اجتماعی کشور ما را
یکبار دیگر به جهانیان نشان داد علاوه بر آن تعداد سانتریفیوژهای ایران در
طول سالیان تحریم و عدم گفتوگو از کمتر از هزار به نزدیک بیست هزار رسید
بود همچنین کیفیت و بازدهی این ماشینها هم بیشتر شد، سایت فوردو
راهاندازی شد و بالاتر از همه ایران موفق به غنیسازی اورانیوم تا ٢٠%
بهمنظور تولید صفحه سوخت رآکتور تهران شد. غنیسازی ٢٠% باعث نابودی آرزوی
امریکا و همدستان او مبنی بر غنیسازی صفر بود. کشوری که اورانیوم را با
دانش بومی تا ٢٠% تولید میکند پیام معنی داری برای جهان از نظر صنعت
هستهای دارد. برای درک این ادعا که ایران همواره خواهان گفتوگو بود و
ایران امریکا را پای میز مذاکره آورد کافی است قرابت و ارتباط زمانی
غنیسازی ٢٠% و ارسال پیامهای امریکا و اصرار به گفتوگو پس از سالها عدم
مشارکت در مذاکرات هستهای مورد بررسی کارشناسان قرار گیرد. هدفم از ذکر
این نکات این بود که اگر دولت ترامپ فکر میکند منطق تحریم کارساز است و
ایران با تحریم به یک خواسته غیرمنطقی تن میدهد سخت در اشتباه هستند چون
چنین منطقی بر فرض اشتباه بنا نهاده شده است. نه تنها در مورد ایران بلکه
در مناطق دیگر جهان حتی در رابطه کشورهای کوچک جهان همچنین منطقی کارساز
نبوده است. گرچه هیچ وجه اشتراکی بین کشور ما و کره شمالی وجود ندارد ولی
از نظر منطق ناکارآمدی روش امریکایی در حل و فصل بحرانهای بینالمللی
موضوع آن کشور هم قابل ذکر است. امریکا کره شمالی را تحت بدترین تحریمها و
حتی عملا محاصره نظامی قرار داد ولی تنها نتیجهای که از این اعمال به دست
آمد افزایش برد موشکهای کره شمالی تا چند برابر، آزمایش بمب هیدروژنی
چشمانداز یک جنگ وحشتناک که میتواند هزاران نفر را به کام مرگ بکشاند و
مخمصهای که همه متخصصین و سیاستمداران در ارایه راهحلی برای حل و فصل آن
در ماندهاند، بود. شاید بتوان به دولت امریکا توصیه کرد که از نتایج
روشهای ناکارآمد خود درس بگیرند. آنها باید قدر توافقاتی مانند برجام را
بدانند و به تعهدات خود احترام بگذارند و سعی نکنند با رفتار خود ایجاد
چالش و بحران را برای کشوری مانند ایران به یک ضرورت تبدیل کنند زیرا در آن
صورت هم بقیه را به زحمت خواهند انداخت و هم مثل سابق عرض خود خواهند برد.